خوشبختی، آرامش، شادی وچیزهای دیگه

سه‌شنبه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۸۵

کودکی در مسیر کودکانه

امروز داشتم با دوستی حرف می زدم که همیشه سعی می کنم ازش اعتماد به نفس و آرامش رو یاد بگیرم. البته خودش اینو نمی دونه.
راستش خیلی دنبال این می گردم که چرا این دوستم از بقیه دوستام آروم تر و راحت تره
امروز یکی از علتهاشو فهمیدم.
چون که مثل آدمهای عادی بزرگ شده و زندگی کرده. تو بچگیش با همسایه ها دوست بوده و تو دوران مدرسه هر شیطنتی رو که بگی کرده.
الانم مثل یه آدم سالم داره با شوهرش که خیلی هم رابطشون سالم و قشنگه زندگی می کنه.
اما ما چی؟ بچه ی همسایه که بی ادب و بی تربیت بود:) پسر خاله و پسر عمو که از همون بچگی به ما نظر داشتن:)
تو مدرسه هم که روابط همه تحت کنترل یه سری آدم مریض و ناراحت بود.
حالا چه تعجبیه که ما شاد نیستیم. که ما تو روابطمون یا از این ور می افتیم یا از اون ور!
واقعا چرا این مادر پدر های ما که خودشون از صبح تا شب با دوست و همسایه و فامیل تو سر و کله هم می زدن با شیرین ترین و حیاتی ترین دوران زندگی ما این کارو کردن؟
کجا رو قراره بگیریم ما تحصیل کرده هایی که از اول تو لباس آدم بزرگها بودیم و تجربه های نکرده بچگی رو تو بزرگسالی
دنبال می کنیم.

دوشنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۸۵

می گفت خوبی گل مصنوعی اینه که همیشه یه جور می مونه این گلها.
من همیشه می گفتم بدی این گلا اینه که چون همیشه یه جورن آدم خسته می شه.
خیلی جالبه که علت علاقه مندی یه نفر دقیقا همون علت بی علاقگی یه نفر دیگه باشه.

پنجشنبه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۸۵

عیب نداره که وایسی و یه نفسی تازه کنی

دیشب یه چیزی خوندم که دوست دارم همیشه ته ذهنم بمونه تا راهم رو گم نکنم.
خوندم وقتی که از نظر جسمی حال خوبی داری، وقتی از نظر روحی آرومی و خوشحالی، یعنی داری راه رو درست می ری.
پس اگه یه وقت دیدی که داری رنج می بری، و همه چیز دقیقا اونجوریه که تو نمی خوای، بدون که تو داری اشتباهی میری. یه دقیقه وایسا، بذار نفست جا بیاد، یه کم به اینور و اونور نگاه کن، حالا یه مسیر دیگه رو انتخاب کن. شاید این یکی درست باشه.
اگر هم خوبی و داری راهت رو میری. شک نکن، درسته، همینه، ادامه بده